یکی از راهکارهای سازنده و دقیق در گسترش هر فرهنگ الگوسازی و معرفی و بهره برداری های شخصیتی از اسوه ها و قهرمانان آن فرهنگ است؛ زیرا آدمی به طور ذاتی می کوشد.از شخصیت های برجسته مکتب خویش تأثیر پذیرد و رفتار خود را با شیوه رفتاری آنان سازگار کند. در فرهنگ عاشورا، میراثی گرانبها وجود دارد که مجموعه ای از بهترین اسوه ها را در خود گرد آورده است. حضرت عباس(ع) نیز بهترین سرمشق برای نسل جوان به شمار می رود. معرفی این چهره برجسته و فداکار، گامی بزرگ در توسعه فرهنگی جامعه در سطح کلان و تلاشی سودمند برای فرهنگ سازی جوانان خواهد بود.
الگوی جانبازی
چهره یک سرباز فداکارو جان بر کف وقتی به خوبی آشکار می شود که برای دفاع از ارزش های خود، بدون هیچ گونه چشم داشتی تلاش می کند. این چهره هنگامی سرمشق جانبازی است که در روزگار تنهایی، پایبندی او به ارزش ها و اعتقادات، مانع از زمین گذاشتن سلاحش می شود.او در چنین شرایطی می کوشد بر خلاف بی وفایی دیگران و کوشش دشمن برای از هم گسیختن صفوف مبارزان به وسیله تهدید، تطمیع و تبلبغات سوء، برا مرام خود پافشاری کند و پرچم وفاداری را بر زمین نگذارد. سرباز فداکار اگر چه مرگ را پیش چمشان خود می بیند، نمی ترسد و همچنان با روحیه عالی به مبارزه خویش ادامه می دهد، خون چنین سربازی، بزرگ ترین تضمین برای بقای ارزش ها و معتقدات او است، زیرا بیداری چشم آلوده و فطرت های غبار گرفته می شود.
حرکت و حضور حضرت علی(ع) در این نهضت و شهادت او در راه رسیدن به هدف عالی خود، گویای بزرگی حماسه و عرفان اوست. او که در آغاز حرکت، بی وفایی یاران را دیده بود، از حرکت و پویایی باز نایستاده چرا که از کودکی برای جانبازی در راه حق، آموزش دیده بود. هم او بود که باران تیر و سیل شمشیرها در آخرین لحظات، سبب ایستایی او نگردید و از مبازره، آن هم با دستانی که جدا شده بود، بازنشست و هم چنان مشک را به سینه می فشرد؛ هم اوبود که رمز بقای خود و آیین خود را در فنای خویش جست و جو می کرد و سرانجام نیز بدان دست یافت.
اسطورة وفاداری
پیروزی و سربلندی هر نهضت و حرکتی مرهون وفاداری یارانی است که در آن حضور یافته اند تا نهضت با اتا به وفای آنان به اهداف شکوهمندانه خود دست یابد. در زیارتنامه حضرت عباس(ع) می خوانیم:
«اشهد لک بالتسلیم و التصدیق و الوفاء و النصیحة لخلف النبی؛
گواهی می دهم که از جانشین پیامبر(ص) [پیشوای خود] پیروی کامل داشتی و نسبت به او راست کردار و وفادار و خیرخواه بودی.»
او قهرمانانه در راه وفاداری به آیین خود، برادران و فرزندان خویش را به میدان جنگ فرستاد و برای اینکه پایبندی خویش را به این پیمان بیشتر به اثبات رساند، با شهادت آنان خم به ابرو نیاورد و خود نیز جان بر سر این پیمان نهاد.
نوشته اند هنگامی که کاروان اسیران کربلا را در شام، به کاخ یزید بردند، در میان وسایل غارت شده شهیدان، پرچمی بود که از ضربات دشمن بسیار آسیب دیده بود. یززید با حیرت به آن نگاه کرد و پرسید: «این پرچم در دست چه کسی بوده است؟» گفتند: «عباس بن علی» آن گاه سرگردان بین حیرت و احترام، سه بار برخاست و نشست و به حاضران گفت: « به این پرچم خوب نگاه کنید. ببینید که بر اثر ضربات شما هیچ جای سالمی ندارد، ولی انتهای آن که در دست علمدار بوده، سالم است.» این سخن کنایه از این بود که پرچمدار، ضربات تیغ های برهنه و برّانی را که به دستش می خورده، تاب آورده، ولی پرچم را رها نکرده است. آن گاه رو به حاضران، با صدای بلند گفت: « نفرین از نام تودر دور باد ای عباس! به راستی که این معنای کامل بر امواج بستر دل انگیز آب روان نگاه می کند، لبان خشکیده محبوب خود را در نظر می آورد و داغ تشنگی را از یاد می برد و وفاداری او برگ دیگری بر برگ های زرین عاشورا می افزاید.
اسوة ولایت پذیری
ولایت پذیری در اصل، به معنای ایجاد توان در پذیرش سرپرستی و دوستی پیشوایان دینی و بیزاری از دشمان آنهاست.
حضرت عباس(ع) که باور و اعتقادش، تمام تلاش ها و موضع گیری های او را در مسیر ولایت قرار داده است، بهترین اسوه ولایت پذیری است؛ چون خط سیاسی او پیوسته بر اطاعت از امام مخالفت رفتاری و گفتاری با دشمنان امام استوار بود. او، این ویژگی را تا لحظه شهادت زنده نگه داشت که بهترین گواه بر این سخن، تقاضای دشمن برای جدا شدن او از صف هواداران ولایت و رد کردن آن از سوی حضرت عباس(ع) بود. د رعصر تاسوعا، دشمن کوشید با استفاده از روابط قومی و قبیله ای، عباس(ع) را از لشگر حسینیان جدا سازد. به همین منظور، شمر بن ذی الجوشن که نسبت خانوادگی با ام البنین(ع) داشت، به خیمه عباس(ع) نزدیک شد و فریاد زد: «خواهرزاده های ما کجایند؟ » شمر از فبیله بنی کلاب بود و در عرب رسم بود که دختران قبیله خود را خواهر می گفتند. شمر پا را فراتر نهاد و برای رسیدن به مقصود خود به عباس(ع) امان نامه تسلیم کرد. دشمن که برق شمشیر و توفان دستان عباس(ع) در دفاع از ولایت را در جنگ های پیشین دیده بود، می خواست با این حربه پوسیده، شکست را بر سپاه امام تحمیل کند. رفتار عباس(ع) در این مورد گویای دفاع راستین او از حریم ولایت و برائت از دشمنان است. او بدون کوچک ترین توجه به مناسبات قبیله ای و قوم گرایی ها، فریاد کشید و گفت: «دست هایت بریده باد! خداوند تو و امانت را لعنت کند آیا به ما امان می دهی، در حالی که پسر رسول خدا(ص)، حسین(ع)، امان ندارد؟ به ما امر می کنی که به اطاعت این نفرینشدگان الاهی و فرزندان ملعون و پلید آنان در آییم؟» او این گونه بر چکاد افتخار ایستاد و بلندترین چکامه را در ولایت پذیری سرود.
الگوی رشادت و شجاع
آن گونه که از منابع تاریخی بر می¬آید حضرت عباس(ع) دارای ورزیدگی اندام وتناسب اعضایی بوده است که تا اندازه¬ای از ویژگی های ارثی او بوده است که تا اندازه¬ای از ویژگی های ارثی او بوده است چرا که هم پدر او از ابرپهلوانان عرب به شمار می¬رفته وهم خاندان مادری او گرد میدان بوده¬اند. مادر او ام البنین، از خانواده ای شجاع ودلاور بود.
از دیگر دلایل این قدرت جسمی، افزودن بر فرایند ارثی، این بوده که او از کودکی با ورزش و چالاکی انس داشت. ورزش و کار در مزرعه وآموزش های نظامی دست به دست هم داد واز عباس(ع)، جوانی نیرومند وشجاع ساخت.
آورده¬اند روزی امیرالمومنان علی(ع) در مسجد نشسته بود ومردم را پند می¬داد. مردی اعرابی وارد مسجد شد. سلام کرد وصندوقی را که همراه داشت، بر زمین گذاشت وبه حضرت گفت: «ای پیشوایان من! پیش کشتی برای شما آورده¬ام.» آن گاه صندوقچه را گشود وشمشیری آب دیده و منحصر به فرد را از آن بیرون آورد و به حضرت تقدیم کرد. در همین هنگام حضرت عباس(ع) که نوجوانی رشید بود، وارد شد وپس از سلام، با ادب در گوشه¬ای ایستاد. نگاهش در برق شمشیر گره خورد. حضرت علی (ع) متوجه علاقه و شگفت زدگی عباس(ع) شد واز او پرسید: «پسرم دوست داری این شمشیر برای توباشد؟ » عباس، با شادی پاسخ داد: «آری، پدر!» حضرت، برخواست وبا دست خود، شمشیر را بر بلندای قامت استوار او حمایل کرد. سپس به برازندگی شمشیر بر اندام رشید وتناور فرزندش نگریست و اشک بر محاسن سیفیدش جتری شد. حاضران پرسیدند: «یا امیرالمومنین! چرا گریه می¬کنید؟ » حضرت فرمود: « روزی را می¬بینم که او با این شمشیر، نفس دشمن را در سینه حبس می¬کند و بی امان برآنان می تازد وسرانجام به شهادت می¬رسد.»
درخشش او در جنگهای گوناگون به ویژه کربلا، یاد آور نبرد های پیروزمندانه علی (ع) بود. او با سه تن ار شجاعان دشمن، قهرمانانه میجنگد وهر سه را به هلاکت میرساند. نخستین آنان که دو زره نفوذ ناپذیر پوشیده، کلاهخودی بزرگ بر سر نهاد ونیزه¬ای بلند در دست گرفته بود وقتی به میدان آمد، نسزهاش را به حمایل سینه حضرت فروکرد. عباس سر نیزه او را گرفت وپیچانید واز دستش بیرون آورد واو را با نیزه خودش هلاک کرد.
الگوی چیرگی سخن در بیان
سخن دانی و سخن وری نیز میراث گرانسنگی بود که حضرت عباس(ع) از پیوند امیر بیان علی (ع) و بانوی ادب، ام البنین(ع) به دست آورده بود. پدرش کسی بود که در جنگها، فی البداهه رجز می سرود ومادرش نیز بانویی ادب دوست و شاعری توانا و از خاندانی ادب دوست و شاعر پرور بود.
میراث سخن که توشهای پر بار از پرورش عباس(ع) در دامان پدر ومادری این چنین است در صفحه های روشنی از تاریخ زندگانی عباس(ع) هویدا است. او شب عاشورا، وقتی غربت وتنهایی امام خویش را دید، هنگامی که امام حسین(ع) بیعت خود را از همه همراهان برداشت و فرمود:« هر کس که می¬خواهد برود، می¬تواند.» عباس(ع) به نمایندگی از عاشوراییان برخاست و گفت:« کجا برویم؟ آیا تو را در میان دشمنان دین تنها بگذاریم و به فکر خود باشیم؟ آیا پس از تو زنده بمانیم؟ خداوند هرگز نخواهد که شاهد چنین چیزی باشیم.» پس از اتمام خطبه، امام درپشتیبانی از ایشان به بنی هاشم گفت: « بار سنگین را باید اهلش بردارند. فردا صبح، شما [بنی هاشم] نخستین گروهی باشید که به میدان می¬روید. ما پیش از آن به استقبال مرگ می¬شتابیم تا مردم نگویند یاران پیش فرستادند و بعد خودشان شمشیر کشیدند.»
یزید با حیرت به آن نگاه کرد وپرسید« این پرچم در دست چه کسی بوده است؟» گفتند: «
عباس بن علی» آن گاه سرگردان بین حیرت و احترام، سه بار برخاست و نشست و به حاضران گفت: « به این پرچم خوب نگاه کنید. ببینید که بر اثر ضربات شما هیچ جای سالمی ندارد، ولی انتهای آن که در دست علمدار بوده، سالم است.»
حضرت زینب (س) می فرماید: « نیمه های شب عاشورا دیدم عباس در جمع برادران وپسر عموها وبرادر زادگانش دو زانو نشسته است وچون شیری هژبر برای آنان سخن می¬راند وآنان را برای یاری امام خویش بر می¬شوراند. آنان نیز سخن وی را تایید می کردند.»
رجز خوانی از شیوهای حماسی در نبرد رویارو با دشمن است که افزون بر تقویت روحیه لشکر خودی، تضعیف روحیه دشمن پیش از رویارویی، گرده خویش رابر باد رفته توفان شمشیرش می¬دید. حضرت عباس (ع) در جریان مبارزه کوتاه خود، رجزهای فراوانی سرود که از ایمان سرشار، شجاعت لبریز و غیرت بی¬کران او حکایت می¬کند که پیشانی تاریخ، مثنوی خانه آن است